مغز انسان یکی از پیچیدهترین و شگفتانگیزترین اعضای بدن است که در پردازش اطلاعات به شکلی منظم و دقیق عمل میکند. یکی از مهمترین تواناییهای مغز، تبدیل تجربیات روزمره به احساسات است. برای مثال، وقتی در ترافیک گیر میکنیم یا در موقعیتهای استرسزا قرار میگیریم، مغز چگونه این تجربهها را پردازش و آنها را به احساساتی مانند عصبانیت یا اضطراب تبدیل میکند؟ در مطالعهای جدید، دانشمندان به بررسی این فرآیند در مغز پرداختهاند و یافتههای جالبی را منتشر کردهاند که در ادامه به آنها میپردازیم.
چگونه مغز تجربه ها را به احساسات تبدیل می کند؟
همه ما تجربههایی داریم که بهطور خودکار موجب بروز احساسات خاصی در ما میشوند. ممکن است روزی در راه محل کار باشید و یک خودرو ناگهان جلوی شما پیچیده و شما احساس عصبانیت کنید. اما مغز چگونه این رخداد ساده را به احساسات تبدیل میکند؟ این سوالی است که محققان با استفاده از آزمایشات علمی به دنبال پاسخ آن بودهاند.
در مطالعهای که توسط “کارل دیسراث”، روانشناس دانشگاه استنفورد، انجام شد، تلاش شد تا این فرآیند پیچیده در مغز شبیهسازی شود. دکتر دیسراث و تیم تحقیقاتیاش برای کشف چگونگی تبدیل یک تجربه به احساس، آزمایشی انجام دادند که به بررسی تغییرات مغزی در مواجهه با یک رخداد ناخوشایند اما غیر دردناک پرداخته بود.
در این آزمایش، محققان از «پف هوا» استفاده کردند. این آزمایش که معمولاً در مطب چشمپزشک انجام میشود، هوا را به سمت قرنیه چشم پرتاب میکند و اگرچه آزاردهنده است، اما دردی به همراه ندارد. هدف از این آزمایش، شبیهسازی یک رخداد غیر دردناک بود که موجب بروز احساس منفی در فرد شود.
فرآیند پردازش در مغز: کشف دو مرحله فعالیت مغزی
در این آزمایش، محققان فعالیت مغزی موشها را پس از دریافت پف هوا مورد بررسی قرار دادند و دو مرحله اصلی در پردازش آن تجربه شناسایی شد. مرحله اول، که مشابه یک نوت کوتاه در موسیقی است، در کسری از ثانیه رخ میدهد و در این زمان فعالیتهای مغزی در مدارهایی که ورودیهای حسی را پردازش میکنند، افزایش مییابد. این مرحله بسیار کوتاه است و به مغز کمک میکند که دریافتهای حسی را ثبت کند.
در مرحله دوم، که طولانیتر از مرحله اول است، فعالیت مغزی به مدارهایی منتقل میشود که به پردازش احساسات مربوط میشوند. در این مرحله، پاسخ مغز به تجربه بیشتر و قویتر میشود. این فرایند نشان میدهد که مغز با هر پف هوا پاسخهای احساسی جدیدتری را ایجاد میکند و بهطور کلی به این تجربیات پاسخهای احساسی مانند عصبانیت یا ناراحتی میدهد.
در حقیقت، تجربههای کوتاه اما معنادار میتوانند تغییرات عمیقی در فعالیتهای مغزی ایجاد کرده و موجب بروز احساسات خاصی شوند. این یافتهها به ما کمک میکنند تا بیشتر دربارهی چگونگی پردازش تجربیات روزمره در مغز و تبدیل آنها به احساسات آگاه شویم.
آزمایش های تکمیلی و نتایج آن ها
برای تأیید صحت نتایج بهدستآمده، محققان آزمایشهای دیگری را با استفاده از دارویی به نام «کتامین» انجام دادند. این دارو بهعنوان یک بیهوشکننده شناخته میشود و قادر است پردازش اطلاعات حسی در مغز را مختل کند. زمانی که کتامین به موشها و انسانها داده شد، هنوز هم پاسخهای حسی مانند پلک زدن مکرر مشاهده شد، اما دیگر فعالیتهای دفاعی مانند نگه داشتن چشمها به حالت نیمهباز در موشها دیده نشد.
دیسراث و تیم تحقیقاتیاش اعلام کردند که وقتی مرحله دوم پردازش مغزی ناپدید شد، واکنشهای احساسی نیز متوقف شدند. این موضوع نشان میدهد که بخش مهمی از تجربه احساسات به مرحله دوم پردازش مغزی بستگی دارد و اگر این مرحله حذف شود، احساسات و واکنشهای احساسی نیز از بین میروند. این آزمایش بهوضوح نشان میدهد که فرآیندهای پیچیده در مغز، بهویژه در فعالیتهای عصبی و شناختی، مسئول بروز احساسات مختلف هستند.
نقد و بررسی یافته ها: اهمیت شناخت دقیق احساسات
مطالعات اخیر در زمینه پردازش احساسات در مغز، برای علم روانشناسی و علوم عصبی بسیار مهم و قابلتوجه است. با این حال، همچنان در دنیای علم روانشناسی اختلافاتی در تعریف دقیق «احساس» وجود دارد. “لیزا فلدمن برت”، استاد روانشناسی دانشگاه نورثئیسترن، معتقد است که اگرچه این تحقیق نشان میدهد که یک تجربه میتواند وضعیت ذهنی موجود زنده را تغییر دهد، اما همچنان برای درک عمیقتر از «احساس» باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد.
با این حال، این تحقیقات به ما میآموزد که مغز انسان توانایی پیچیدهای در پردازش تجربیات حسی و روانی دارد. از آنجایی که مغز قادر است معناهایی فراتر از تفاوتهای حسی ایجاد کند، توانایی آن در تبدیل تجربیات به احساسات یکی از نکات کلیدی در درک رفتارهای انسان است. مغز بهطور همزمان ورودیهای حسی را با پردازش تهدیدات، خاطرات گذشته و دیگر اطلاعات ترکیب میکند تا یک حالت پایدار عصبی ایجاد کند که بهعنوان احساسات مختلفی مانند عصبانیت، اضطراب یا ناراحتی تجربه میشود.
نتیجه گیری
مطالعه اخیر نشان میدهد که تبدیل تجربیات روزمره به احساسات یک فرآیند پیچیده در مغز است که شامل چند مرحله عصبی و شناختی میشود. فعالیت مغزی در دو مرحله متفاوت، نخست پردازش ورودیهای حسی و سپس واکنش احساسی به آنها، بهطور مستقیم با بروز احساسات مرتبط است. این یافتهها به ما کمک میکنند تا درک بهتری از چگونگی شکلگیری احساسات در پاسخ به تجربیات زندگی روزمره داشته باشیم و نشان میدهند که مغز انسان از تواناییهای پیچیدهای برای پردازش و ترکیب اطلاعات برخوردار است.