تجربههای خارج از بدن یا همان Out-of-Body Experiences (به اختصار OBE) همواره از جمله پدیدههایی بودهاند که میان مرز علم و عرفان قرار گرفتهاند. بسیاری آن را نوعی تجربه باطنی یا روحانی میدانند، در حالی که برخی دیگر از منظر روانپزشکی به آن نگاه میکنند. اما تحقیقات جدید نشان میدهد این تجربهها میتوانند واکنشی طبیعی و دفاعی به آسیبهای روانی بهویژه در دوران کودکی باشند و لزوماً نشانهای از یک اختلال روانپزشکی محسوب نمیشوند.
بر اساس یافتههای اخیر، لازم است نگاه سنتی نسبت به این پدیده تغییر کند. بسیاری از افرادی که تجربهی OBE داشتهاند، از این تجربه به عنوان فرصتی برای پذیرش معنای جدیدی از زندگی یاد میکنند، نه از آن به عنوان عاملی تهدیدکننده برای سلامت روان.
تجربه های خارج از بدن چه هستند و چگونه درک می شوند؟
تجربهی خارج شدن از بدن زمانی رخ میدهد که فرد احساس میکند آگاهی یا ذهنش موقتاً از کالبد فیزیکی جدا شده و محیط اطراف را از بیرون بدن خود مشاهده میکند. این تجربهها معمولاً به شکل خودجوش، در لحظات استرسزا، خواب، یا در اثر مدیتیشن و برخی داروها رخ میدهند.
از منظر عصبپژوهی، این پدیده به اختلال در همآهنگی شبکههای عصبی مربوط به پردازش فضا و تصویر بدنی در مغز ارتباط دارد. نواحی مانند قشر آهیانهای (parietal cortex) و بخشهای خاصی از دستگاه لیمبیک در این فرآیند نقش کلیدی ایفا میکنند.
ارتباط میان تجربه های خارج از بدن و سلامت روان
تحقیقات گذشته اغلب تجربههای خارج از بدن را به اختلالات روانی همچون شیزوفرنی، اختلالات تجزیهای یا اضطرابهای شدید نسبت دادهاند. اما پژوهشهای اخیر دریافتهاند که بسیاری از افرادی که OBE را تجربه کردهاند، لزوماً دچار بیماری روانی نبودهاند. بلکه، تجربهی آنها ممکن است پاسخی طبیعی به استرس یا ترومای روانی باشد.
بیشتر افرادی که OBE را تجربه کردهاند، بهویژه اگر این تجربه در دوران کودکی رخ داده باشد، سابقهی آسیب روانی یا رویدادهای دشوار مانند بیتوجهی والدین، سو استفاده عاطفی یا خشونت خانگی را گزارش کردهاند. این ارتباط آماری نشان میدهد که OBE ممکن است بهعنوان یک مکانیسم دفاعی مغز در برابر تجربیات دردناک شکل بگیرد.
تجربه هایی با بار مثبت؛ از کاهش ترس تا گشودگی ذهنی
بر خلاف تصور رایج، بسیاری از کسانی که OBE را تجربه کردهاند، از آن بهعنوان تجربهای مثبت یاد میکنند. نتایج برخی مطالعات نشان میدهد:
- بیش از نیمی از افراد (حدود ۵۵ درصد) اظهار کردهاند که OBE زندگی آنها را بهطور اساسی تغییر داده است.
- ۷۰ درصد افراد گفتهاند این تجربه باعث افزایش آرامش ذهنی و پذیرش بهتر مرگ در آنها شده است.
- حدود ۴۰ درصد نیز OBE را مهمترین تجربهی زندگیشان توصیف کردهاند.
این یافتهها نشان میدهد که این تجربهها میتوانند موجب تقویت حس اتصال به هستی، کاهش اضطرابهای وجودی و گاهی حتی افزایش تابآوری فردی شوند.
آیا OBE نشانه ای از بیماری است یا واکنشی به تروما؟
پژوهشی که در دانشگاه پزشکی ویرجینیا انجام شده است، با استفاده از پرسشنامههای آنلاین از شرکتکنندگان خواست تا تجربههای OBE خود را شرح دهند. از میان شرکتکنندگان:
- ۸۰ درصد دستکم یک بار OBE را تجربه کرده بودند.
- ۷۴ درصد گفته بودند این تجربه بهطور ناگهانی و بدون دخالت مواد یا تکنیک خاصی رخ داده است.
- تنها درصد کمی (کمتر از یک درصد) تجربهی خود را به هیپنوتیزم نسبت داده بودند.
تحلیلهای آماری نشان داد افرادی که در سنین پایینتر نخستین OBE خود را داشتهاند، در مقایسه با دیگران بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روانی قرار داشتهاند. اما مهمترین نکته این است که این تجربهها بیشتر بهعنوان پیامد تروما ظاهر میشوند، نه به عنوان علت بروز بیماریهای روانی.
ساختن فضاهای درمانی امن برای تجربه کنندگان OBE
پژوهشگران بر این نکته تأکید دارند که درک نادرست از OBE میتواند مانعی جدی برای افراد در جستجوی کمک حرفهای باشد. برچسبزدن این تجربه بهعنوان نشانهی اختلال روانی، موجب سکوت، انزوا و حتی احساس شرم در بسیاری از افراد میشود.
آنها پیشنهاد کردهاند:
- درمانگران آموزش ببینند تا با نگاه بیطرفانه و همدلانه با این تجربیات برخورد کنند.
- راهکارهای درمانی طراحی شوند که بتوانند OBE را بهعنوان بخشی از سازوکار دفاعی روان انسان در نظر بگیرند.
- انجمنهایی شکل گیرند تا افراد تجربهکنندهی OBE بتوانند در محیطی امن، بدون ترس از قضاوت، تجربههای خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.
نتیجه گیری
پژوهش جدید نشان میدهد که تجربههای خارج از بدن، بیش از آن که نشانهای از اختلال باشند، نشانهای از تلاش ذهن برای بقا و تابآوری در برابر فشارهای روانی هستند. این یافته میتواند نقش مهمی در تغییر نگرش عمومی و بالینی نسبت به این پدیده ایفا کند.
نویسندگان این مطالعه امیدوارند که با افزایش آگاهی، هم مسیر درمانی مؤثرتری برای این افراد ایجاد شود و هم تابآوری و حس تعلق آنها در جامعه تقویت گردد. اگر این تغییر دیدگاه بهدرستی در نظام سلامت روان نهادینه شود، میتوان انتظار داشت که تجربهکنندگان OBE با احساس امنیت بیشتری برای جستجوی حمایت و درمان قدم بردارند.